توییت کردن 471 – پروانهخاطراترفتم فلافل بپزم ده بار بابا اومد بالا سرم دخالت کرد یبار به روغن گیر داد...مشاهده پست » شهریور 9 0 نویسنده نوشته است
توییت کردن 1:00خاطراتمرا در دخمه ای تاریک فرو کرد و لنگ لنگان به سمت بیل رفت ، باید...مشاهده پست » شهریور 9 0 نویسنده نوشته است
توییت کردن 468 – پروانهخاطراتصبح متوجه شدم که گواهی موقت دیپلمم و ریز نمراتم دست دانشگاهه و زنگ زدم مدرسه...مشاهده پست » شهریور 9 0 نویسنده نوشته است
توییت کردن 16:41خاطرات+ تو را نمیشود فهمید ، تو یک موجود ناهنجار و چند شخصیتی هستی که زن...مشاهده پست » شهریور 9 0 نویسنده نوشته است
توییت کردن 469 – پروانهخاطراتپیاممو جواب داد و نوشت وقت داری باهات کار دارم خوب بنال مردددد چه کاریه هی...مشاهده پست » شهریور 9 0 نویسنده نوشته است
توییت کردن 20:15خاطرات1998 مادربزرگ پدری ام ، برادرم را در شکم مادر هجده ساله ام کشت ،...مشاهده پست » شهریور 9 0 نویسنده نوشته است
توییت کردن 470 – پروانهخاطراتهمش یه چیزی توی ذهنم میپیچه اینکه خدا دو تا چیزو همزمان ازم گرفت و چقدد...مشاهده پست » شهریور 9 0 نویسنده نوشته است
توییت کردن 22:38خاطرات+ کنار گریه خوابیدم ، بازم خواب تو رو دیدم .. – ازت از عشق...مشاهده پست » شهریور 9 0 نویسنده نوشته است
توییت کردن 01:30خاطراتلالایی هایی که باید خوانده می شدند. + خواب پس از یک دیدار طولانی.. شهریور 9 0 نویسنده نوشته است
توییت کردن 14:34خاطراتزندگی ام در روزهایی میگذرد که تاریک تر ، سرد تر ، بی رحم تر و...مشاهده پست » شهریور 9 0 نویسنده نوشته است