امشب ساعتای 10 و نیم رفتم داروخانه که یکی ار قرصای مامان که سه روزه تموم شده بود و نمیخوردشو بگیرم

نمیدونستم قرصو بدون نسخه میدن یا نه ولی بهش گفتم یه ورق از این قرص میخوام و مخالفتی نکرد و نگفت نمیشه برو نسخه بگیر ، بعدش که دیدم انگار بدون نسخه میده گفتم خب دو تا ورقه بده

گفت ورقی 120 هزار تومنه ها! دو تا ورق گرون درمیاد همون یکی رو بگیر

برگام ریخت که چه شکلی ممکنه اینقدر دارو گرون شده باشه؟ بهش گفتم بزار بپرسم و زنگ زدم مامان و گفت نگیر چون بیمه بعدا پولشو نمیده چون بدون نسخه اس

فکر میکردم با نسخه مشکل حل میشه واسه همین رفتم درمانگاه روبه روی داروخانه و ویزیت گرفتم ، بماند که از استرس اینکه ساعت نزدیک یازده شده و من تنها بودم و اصلا احساس امنیت نمیکردم

یکم شلوغ بود و اینطوری نبود که پرنده ام پر نزنه اون اطراف ولی بازم من احساس امنیت نمیکردم و حسابی آشوب بود حس و حالم

دکتر واسش توضیح دادم داستانو و قرصا رو نوشت واسم ، دوباره رفتم داروخانه و نسخه رو خواستم بگیرم و حتی تو صندوقشم زد ، آقاهه گفت این قرصا آزاده و بیمه قبولش نمیکنه ، میتونی بگیریش و منم نسخه تو مهر میزنم ولی فکر نکنم بیمه پولشو بده

تهش نتیجه این شکلی شد که با مامان مشورت کردم و نهایتا نگرفتمش ولی این شکلی خیلی مزخرفه که یه نفر به خاطر گرونیِ دارو و اینکه هرماه کلی پول بیمه میده ولی یه قرص ساده (آنتی ویروس) تحت پوشش بیمه نیست از درمان منصرف بشه

تازه ما بیمه ایم و خدا به داد کسی برسه که تو این گرونی بیمه نیست و حتی کوچیک ترین و ساده ترین قرصا رو هم باید ازاد بگیره ، نمونه اش دوستم که کرونا گرفته و چون بیمه نداره حتی نتونست داروهای اولیه و عمومی که دکترا واسه کرونا مینویسنو بگیره

کاش یه روز توی دنیای بهتری زندگی کنیم که هرچیزی که نباشه لااقل وضعیت درمان اینطوری نباشه

من عاشق از این شاخه به اون شاخه پریدنم و هروقت میام از هدفم دورشم و واسش تلاش نکنم به جاش برم سراغ یه هدف جدید ، به تهش که فکر میکنم منصرف میشم و برمیگردم به مسیر

تهش واسه من اینطوریه که وارد هر فیلدی که بشم (پزشکی یا دندون) بلافاصله بعد از گرفتن مدرکم به آدما کمک کنم تا هیچکسی به خاطر محدودیت (امکانات یا مالی) از درمان منصرف نشه

این رویاییه که چندساله با منه ، نمیدونم مسیر رسیدن بهش چه شکلیه و کی قراره بهش برسم ( دارم تلاش میکنم ولی درباره تهش مطمئن نیستم) ، ولی میدونم روزی که مدرکمو بگیرم و بتونم کار بالینی کنم ، هرکاری از دستم بربیاد میکنم تا رویام واقعی بشه ، هرجای این دنیا که باشم

میدونی هدفم دکترِ خالی شدن نیست ! نه اسم دکترو میخوام نه پرستیژی که ممکنه به ذهن آدما بیاد ، اون حس مفید بودنه تهش چیزیه که باعث میشه ولش نکنم

البته که توی سیستم مریض اینجا نمیشه عملیش کنم واسه همین قید کنکور اینجا رو زدم و میخوام جای دیگه ای از این دنیا توی یه سیستم سالم و غیزمعیوب شانسمو واسه رسیدن بهش امتحان کنم

ولی کی میدونه تهش چی میشه؟