851
امروز تا اینجا بهتر و پربازده تر از دیروز بوده ولی درباره مفید بودن درسای صبح تا حالا نظری ندارم
کل دیشب داشتم خواب میدیدم ، مثل اینکه توی یکی از خوابا حتی بلند شدم نشستم و حرف زدم :))
صبح که بیدار شدم یه چیز محوی یادم بود و از مامان که پرسیدم مشخص شد که واقعا دیشب اینطوری بودم ، مامان به خاطر بابا که کرونا گرفته دوشبه پیش من میخوابه و از صدای خرخرش که بگذریم ، شاهد خوبیه
دیشب یادمه توی خوابِ دردسر ساز ، یه جایی از بدنم درد میکرد و هی میخواستم به مامان بگم و کلمه ها یادم نمی اومد درست و مامان نمیفهمید کجام درد میکنه ، آخرشم با عصبانیت از اینکه چرا مامان نمی فهمه دردمو حرف زدنو تموم کردم و خوابیدم دوباره :))
یکی دیگه از خوابای دیگه ی دیشبمم بر میگرده به دلتنگی زیاد و عجیب غریبم واسه جایی که پارسال همین حدودا بودم ، از انتخاب سنترم تا حالا صد هزاربار پشبمون شدم ولی چاره ای نیست 🙁
تا ساعت 3 استراحت میکنم و بعدش میرم پارت بعدی درسمو میخونم ، مثل اینکه امروز روز خوبی قراره باشه