ظهر مامان مرخص شد و پرونده بیمارستان و داستانای جالبش بسته شد ، دلم تنگه

از اثرای بیمارستان اینه که برخلاف همیشه که ساعت 1 و 2 میخوابم ، خوابم میاد و چشمام میسوزه چون بیمارستانم این موقع دیگه میخوابیدم

برم بخوابم بلکه بتونم ساعت خواب داغونمو بعد از 2 سال نصف شب خوابیدن درست کنم

از استرس درسای رو هم انبار شده پرخوری عصبی کردم و حالم بده 🙁