این روزا عجیبن و حرفای زیادی واسه ثبت کردن دارم ولی نمینویسمشون

برنامه جدید دارم و هیچی مشخص نیست که تهش چی میشه

امیدوارم اخرین روزایی باشه که با گریه میخوابم ، اکتبر ماه قشنگیه واسه رفتن؟ میشه که بشه؟

اگه نشه قیدشو میزنم ، پس باید آخرین تلاشامو بکنم که بشه و رویام جلو چشمام نابود نشه مگه نه؟

برنامه فردا کتابخونه اس و یکمم فشرده اس حجمش ، شدید نیاز دارم به ثبات چه روحی چه درسی

فقط نگران اینم که خوابم بگیره ، میز و صندلیای کتابخونه خوابالوده م میکنه

داشتم فکر میکردم چرا سعی میکنم اینجام خودمو سانسور کنم؟ یه روز بدون فکر کردن فقط تایپ میکردم ولی جدیدا خیلی فرقِ بین چیزی که میخوام بنویسم و مینویسم

بابت تفکر میترسم ، نمره شو نیاز دارم و برنامه ای ندارم واسش هنوز!