صبح جمعه با دست درد ناشی از دیشب شروع شد و دست راستم طوری درد میکنه که درست نمیتونم بنویسم و سرعتم لاکپشتی شده ، اینطوری درس آشغال اندیشه باعث شده که ریده بشه به درسای من و سرعتمو بگیره ، اونم این همه درسی که من واسه امروز دارم و یه بخشیش درسای تلنبار شده دیروزه که الف مهمونمون بود و من از درس خوندن افتادم کاملا 

نمره یکی از درسامونم اومده و استاد افتضاح نمره داده ، این ترم اینقدر حرص درس خوردم که میخوام شل کنم دیگه و واسم مهم نباشه 

والا تا وقتی مدرسه بودم همیشه استرس نمره ها رو داشتم واسه کارنامه ، دوازدهم که شد حرص معدل و نمره میخوردم واسه کالج ، الانم که باید حرص نمره های دانشگاهو بخورم که استاداش به مزخرف ترین حالت ممکن نمره میدن و انگار ما دانشجوها ارث پدرشونو خوردیم و واسه همین ازمون عقده دارن 

به هرحال دیگه حرص خوردن بسه و نمیخوام گندبزنم به اعصاب خودم به خاطر دانشگاهی که میخوام ولش کنم و برم ، مهم نیست دیگه واسم 

ولی دستم درد میکنه و در اشک خود میغلتم که واسه این دانشگاه خراب شده گند زدم به دستم 

راستی اینجانب طبق دروغایی که این مدت تحویل ملت داده الان باید سرجلسه باشم و با کنکور سروکله بزنم ، الفم سر جلسه است و نیم ساعت پیش دفترچه اعمالشو گزاشتن جلوش ، کاش حالش بد نشه فقط چون خیلی استرسیه 

هرچی من از دروغ بدم میاد به خاطر این فامیلِ ول نکنِ بد پیله باید تند تند دروغ بگم :// آخه یکی نیست بگه چرا بعد 2 سال از کنکور من نمیکشین بیرون؟