امروز تولد بازی هماهنگ نشده پیش اومد و ساعت مطالعه ام به اون چیزی که میخواستم نرسید 

فردا امتحان انگل دارم و استادشم از اوناست که خدا نصیب گرگ بیابون نکنه ، دیگه باید دید چی پیش میاد و پاس خواهم شد یا نه 

امشب قبل از اینکه بیام خونه ، حدود ساعتای 11 ونیم با الف حسابی دویدیم ، یعنی الف دنبال من کرده بود تا پاکتشو ازم بگیره و منم نمیخواستم بهش بدم و قهقهه زنان دور کوچه می دویدیم و خیلی چسبید ، نفسم بند اومد و نتونستم بیشتر ادامش بدم و ولی همون یکمم چسبید 

اون یکی الف که چند روز پیش تولدش بود ، جمعه کنکور داره و استرس داره ، منم گفتم کنکور ثبت نام کردم ولی نکردم ، اخه چون من همیشه واسه امتحان درس میخونم و نمیخوام بقیه داستان امتحانو بفهمن مجبور شدم بگم درسا واسه کنکوره تا بیشتر واسشون منطقی به نظر بیاد و نخوان ته و توشو دربیارن و برس به پروسه مهاجرت 

خلاصه که احتمالا سر کنکورِ دروغی ، داستان پیش میاد و امیدم به اینه که تا میاد نتایج انتخاب رشته بیاد قبول شم و برم ، از این در به اون در یعنی قبول میشم ولی ایران نه ، از اونجایی که مهم نیت و قبولیه اینطوری بهتره :)))