دیشب زنگم زد فاطمه ی عزیزممم…

حرم پدر اقامون امام زمان بود…زیارت کردم…زیارت کردیم…

تا نزدیک رفت…

میگف دارم میرم جلو تا تو دستت برسه….

اولش فک میکردم حرم اربابمه….

اخه منِ حرم ندیده از کجا تشخیص بدم):

اونا ک حرم رفتن تشخیص ندادن…

امام زمان دعوتم کرد…..

و دیقا امروز یه خبر خوب بهم رسید….

حالا از خنگ بازیم تو پست بعد میگم خخخ