چند روز بعد من و میم میریم خونه خودمون.خیلی استرس دارم.دوسش دارم اما از اینکه بتونیم با وجود اختلاف سلایق و علایق باهم مدارا کنیم مطمئن نیستم.اخیرا حس میکنم دخالت اطرافیان تو زندگیمون بیشتر شده.دیروز رفتیم عیادت مادربزرگش.اونجا یه نفر ازمون پرسید که عروسی میگیرین یا نه،ما هم گفتیم نه الان بخاطر کرونا نمیتونیم.وقتی از اونجا بیرون اومدیم خواهرش گفت هرکی ازتون پرسید عروسی میگیرین نگین نه.بگین ماه عسل میریم،آتلیه میریم.من گفتم اینا که عروسی نیس.سر اینکه میم از خواهرش طرفداری کرد ناراحت شدم و مامانم فهمید و بعد جدا شدن از ما زنگ زده به بابای میم و گفته که میم چندوقت یه بار دخترمو ناراحت میکنه و اینا نمیتونن باهم زندگی کنن.من از اینکه بهم میگه تو از همه مهمتری ولی در عمل طرف دیگرانو میگیره نگرانم.

تقریبا یه ساله این جا مینویسم.اوایل بیشتر پیشرفتهامو مینوشتم ولی الان همش شده درددل.

برچسب‌ها: درددل