48
امروز شیفت بیست و چهارساعته وایسادم همون جایی که خیلی شلوغه.فک کنم هفتاد و چهارتا مریض دیدم.اکثرا گاستروانتریت.
پس فردا قراره بریم آتلیه و عمارت و عکس و فیلم عروسی بگیریم.خیلی تلاش کردیم بهترین قیمت رو پیدا کنیم ولی بازم هزینه ها زیاد شد.امیدوارم قشنگ و خاطره انگیز باشه.
فردا سالگرد ازدواجمونه.هیچی نخریدم و فک کنم هیچی نخریده برام.چون ازش خواستم همون پول رو بذاریم رو هزینه ای که قراره بابت عکاسی بپردازیم.اینجوری بهتره و پول بیخود خرج نمیشه.
یه کاری کردم که خجالت میکشم.میترسم کسی متوجه شه آبروم بره.گناه نیستا فقط اینکه کسی بفهمه زشته و فک کنم مادرشوهرم بو برده😬
دیروز یه لیست تو کانالم نوشتم از کارای بد و ریشه اونها و چقد لذت بخش بود وقتی کشف میکردم که فلان کارو چرا کردم و چجوری میتونم ترکش کنم ولی وقتی به مرحله عمل رسید یه دعوای حسابی با میم راه انداختم دقیقا هم خلاف عقلم عمل کردم.میدونستم دارم کار بدی میکنم و فلان حرف و فلان رفتارم نادرسته و اشتباه از منه ولی ادامه دادم و خیلی بد شد خراب کردم ولی امروز معذرت خواهی از صمیم قلب انجام دادم.
میدونین دلیل اینکه وقتی از کسی دوریم مهربونیم و وقتی نزدیکیم اذیتش میکنیم چیه؟
برچسبها: درددل , طرح , رفتارهای نیازمند تغییر