مامان دیشب خونه ی خاله مونده بود

و یعنی اصلا از اومدن دعوت به مصاحبه خبر نداشت

صبح یاسمن به بابا گفت که من دعوت شدم

و مامان تا اومد توی خونه بابا کرم ریخت و گف نتایج اومده و گندم داره گریه میکنه دیشبم جیغ کشیده

مامان دوید تا توی اتاق و گف چی شد نتایج

منم شیطنتم گرف یکم مکث کردم بعدش گفتم دعوت شدم

مامان زد زیر گریه

زد زیر گریهههههه

فقط چون یه لحظه فک کرد من دعوت نشدم زد زیر گریهههه

خدایا الان دیگه بحث حیثیتی شد🥲

من اگه یه درصدم قبول نشم چجوری به این زن بگم؟

اووف ولی میشم:)))

دلم روشنه