چند روز پیش یکی بهم خبر داد که یه آدم معروف که خیلی ساله دنبالش می‌کنم، دو تا بچه داره! در حالی که حتی نگفته بود ازدواج کرده. نمی‌دونم عصبانی بودم یا ناراحت یا چی.

دیروز که با میم حرف زدم بهش گفتم. به صورت لج‌دراری براش هر کاری بقیه می‌کنن به خودشون مربوطه و خب که چی. منم نظرم همینه‌ها‌ ولی حس بدی داشت کسی که سال‌ها دنبالش می‌کنی هیچی نگه و نگه تا یهو بفهمی دو تا بچه داره. 😐

بعد حرف خودش شد و گفتم نیست خودش گفته! دو سال با الف بود که من تازه فهمیدم. اونم سر یه ماجرایی. وگرنه بازم نمی‌فهمیدم. بعد حرفمون شد. گفتم پس سکوت کنم؟ گفت آره. بهم برخورد.

خواستم مثل همیشه در سکوت نگذرم از ناراحت شدنم. بهش گفتم “می‌دونید که یه حرفی بزنم چطوری لج می‌کنم ” با اون شکلک که عینک دودی زده. و سکوت کردم. ۴ تا پیام کوتاه فرستاد. همون موقع، شب، صبح، عصر. و بازم سکوت کردم.

آخرین پیامش این بود: “لج باز”. ولی من هدفم لجبازی نبود. از حرفش و برخوردش ناراحت شدم. مثل وقتی که نه جدی، ولی گفت که بلاکم می‌کنه. و من خیلی بهم برخورد و من بلاکش کردم. حالا خودش خواست که سکوت کنم. و منم ناراحت شدم و سکوت کردم. فقط خواستم بهش یادآوری کنم ازین جور حرف زدن ناراحت می‌شم و لج کنم کسی حریفم نمی‌شه. ولی اون جای اینکه بفهمه ناراحتم کرده، فقط لجبازی‌اش رو فهمید.