وقتی پست 191 رو نوشتم، یه اتفاق هایی افتاد، و در کنارش یه نشونه های قشنگی بود که دلم می خواست باور کنم آخرش خوبه. حتی درموردش با کسی حرف نزدم تا نزدیک به آخراش. ولی بازم نشد! و من از همه ی نشونه های جهان متنفرم! از هر نشونه ی مسخره ای که آدمو دلخوش می کنه در حالی که تهش هیچی نیست متنفرم! و به هیج نشونه ای دیگه هیچوقت اعتقاد ندارم. همشون سراب های مسخره ان که تشنه ازشون رد می شیم! البته برای بقیه نه! آنچنان این نشونه ها به هدف می رسه و نتیجه می ده که آدم لال می مونه!!!! ولی برای من نه!!! همش فقط امید واهی و الکیه! و دیگه هیچ اعتقاد و اعتمادی به هیچ نشونه ای ندارم.