موضوع اینه همه چی تو ذهن ما هزاربرابر وحشتناک تر از اون چیزیه که ممکنه تو واقعیت باهاش روبرو بشیم..

هیچوقت ازین زاویه تماشا نکرده بودم ذهنمو..همیشه حتی روزایی ک غرق مراقبه بودم ،یا از بدنم ب خاطر فعالیتش سپاسگزار بودم باز از ذهنم طلبکار بودم..انگار اون مستحق بخشش یا توجهم نبود چون تقصیر اون بود اگه من با کلی افکار منفی مدام در جدال بودم..فکر میکنم اگر من رنج کشیدم اون خیلی خیلی رنجدیده تره به خاطر اینکه هیچوقت شانس در صلح بودن با منو نداشته

و این پست برای تو ذهن شجاع و وفادار من: ممنونم ک حتی اگه بهت نقش منفی دادم بدون اما و اگر کارتو انجام دادی..نگران نباش تلاشهات یک روز شاید نه چندان دور نتیجه میده..و اونروز توام به آرامش میرسی..باهم.