مامی با آبجی ویدیو کال کرده بود،

داش بش میگف :«ت ک نیستی،زرا هم فردا می‌ره،

خونه سوتو کور میشه…»

ی نگا به اون کردم ، ی نگا به خودم،

من نقش درخت رو ایفا میکنم اینجا؟!

فاطی گفت:«ماااماااانی،زینب اندازه پنج نفر حرف میزنه،غصه نخور …»

نه اشتباه کردم،درخت نه،بیشتر شبیه ی رادیوام…

پ.ن:نمی‌دونم تو زندگی آدما چه جایگاهی دارم،ولی تضمین میکنم هیچکیُ نمی‌تونید جایگزینم کنید.ی کم اعتماد به نفسم زیاد بود ولی به نظرم لیاقتشُ داشته باشم ….