کی باورش میشه من دیروز کلی خرابکاری کردم تا بتونم یه کیک خوشمزه برا تولد خواهرم بپزم؟

ظرف سولاردم ذوب شد!به دمای بالاتر از صد و بیست حساس بود و من نمیدونستم.کج و کوله شد.کیک یه ذره سوخت و با چاقو اون قسمتو جدا کردم و خیلی عجولانه قابلمه کیک رو که بعد خرابکاریم در مورد سولاردم رو اجاق گاز پخته بودمش رو فرش نازنینم گذاشتم و سوخت🤦‍♀️خودمم باورم نمیشه این حجم از خرابکار بودن.کلی هم آرد و شکر و شیر و … رو روفرشی ریخت ولی نتیجش شد اولین کیک شکلاتی خیس من که تونستم آبجی کوچیکه رو سورپرایز کنم.

چه خوب که میلاد هوامو داشت وگرنه ممکن بود چون pms دارم بزنم زیر گریه و تا خود شب زار بزنم🥺

شب موقع گذاشتن ماست تو یخچال ظرفش برگشت و ماستش رو زمین ریخت.

انگشتم برا چندمین بار لای کشو موند…

میلاد خون دماغ شد.

من از بس خونه مامان آلبالو و خیار خوردم فشارم افتاد و بعد برگشتن به خونه و شام پختن و یه سری کارا داشتم پس میفتادم که میلاد در زد و دیدم لباسش خونیه😱

بابا تو حیاط زمین خورد😔و آرنجش ساییده شد.

با این همه اتفاق وحشتناک که خدا رو شکر به خیر گذشت دیروز هم یه روز خوب بود که خدای مهربون روزیمون کرده بود.

وبلاگم سه ساله شد🥰