تو هفته های قبل همسر هوس کرده بود سریال فرار از زندان و برای بار چندم از اول ببینه،من تا بحال ندیده بودمش چون فکر میکردم سریالی که موضوعش مردانه و فرار کردن از زندان باشه چندان نظرمو به خودش جلب نمیکنه،هیچوقت نخواستم حتی ی تیکه شو ببینم..ولی تو این روزا ک سریال و میذاشت،بدون اینکه ازم درخواست کنه یه بار امتحان کنم دیدنشو یهو ب خودم اومدم و دیدم وای چقد جذابه..اونم به نظرم به خاطر چینش بی نقص بازیگرا کنار هم..طوری بهش علاقه مند شدم که خودم پیشنهاد میدادم چند قسمت و پشت سر هم به صورت فشرده ببینیم..و چقدر برام لذت بخشه با کسی که هردو به اون سریال علاقه مندیم تماشاش کنیم..معمولا وقتی از یه سریال خیلی خوشم میاد یعنی عاشق تک تک شخصیتها شدم..با همشون همزادپنداری میکنم..برام دوست داشتنی و مهم اند..مایکل ازون چهره هایی که خیلی دوسش داشتم بود..چقدر شخصیت میتونه نظر ادم و در مورد چهره ها عوض کنه..

تموم ک شد تا چندروز با همسر کلافه بودیم وقتی سریال خوب میبینی توقعت بالا میره و دیگه نمیتونی هرچیزی رو ببینی…چندروز گذشت و من احساس کردم لازمه ازون فضا بیرون بیام و چی بهتر از سریال ترکی و اینگونه شد که دومین سریال ترکی عمرمو دارم میبینم..و دقیقا چیزی که بهش نیاز دارمه..چرا؟ چون ی فضای دخترونه داره ک شاده،هانده آرچل زیبا توش بازی میکنه و من لذت میبرم از استایلش،خنده هاش و لباسای قشنگش..

امروز ب موهام رسیدگی کردم،ب پوستم،بعد ناهار یه خواب خوب کوتاه داشتم،بعد از مدتها از خونه رفتم بیرون با همسر،هوا بوی پاییز میداد و این برای من خیلی شادی آوره..مرغ عشقا دارن یاد میگیرن که بیان و رو دستم بشینن..حتی اون یکیشون که اصلا باهامون ارتباط نمیگرفت و احساس ناامنی میکرد حالا خیلی خیلی بهتر شده و من هرروز براش جدا وقت میزارم و قربون صدقه ش میشم..یکیشون ب شدت شیفته تصویر خودش تو آینه شده (کوچکترینشون که بانمک ترینشون هم هست)

اوه راستی گفته بودم؟من مادرم..مادر تمام پرنده ها