☆3☆
مراقبه ی سپاسگزاری از بدن فیزیکی رو انجام دادم، گفته بودم باید روش مداومت داشته باشم و این برام سخته،چون خودم میدونم چقدر از دنیای مراقبه ها و خودآگاهی ها دور شدم..یه جورایی از صفر شروع کردم دوباره و خب بله،اینا همش درسه برام..اینکه مهم نیست چقدر پیش رفتی..مهم نیست چقدر شهود و آگاهیت بالا رفته..مثل هرچیز دیگه کافیه یکم ازش،از عادتهای کوچیک خوبت غافل شی تا دوباره برگردی سرجای اولت..حتی خیلی خیلی پایینتر ازون..
تغییر تو لحظه به لحظه اتفاق میفته،برای همین یه جمله معروف تو متون خودآگاهی هست که میگه اگه فکر میکنی کنترل اوضاع از دستت خارج شده فقط کافیه تو لحظه حال جاری بشی و باهاش به هر سمتی که میره،بری…خیلی زود حس قدرت،امنیت و اعتمادی که لازم داری برمیگرده..در اصل وقتی تو لحظه حال جای میگیری رسما نشون میدی هر اون چیزی که مربوط ب گذشته یا آینده س رها میکنی،،و شاید باورت نشه ولی من تجربه کردم که رها کردن چقدر جواب میده،خودبخود همه چی میره میشینه سرجاش و از قضا میبینی عه همه چی دقیقا همونجوری که تو میخواستی پیش رفت
شاید یه روز تعریف کردم که یه روزایی که سبک تر و رهاتر از حالا بودم…اون میز شمع قدیمی جهیزیه ی مامان با شمعهایی که با نهایت دقت میساختمشون،اون تیکه سنگی که از کوه راهشو به خونه ما پیدا کرد و دیگه نخواست که بره،نوشتن و رها کردن،چه معجزه های ریز و درشتی و تو زندگیم خلق کردن..
___________________________
و آهنگ همیشه محبوبم مهمون افتخاری این پست