من شیفتی کار میکنم و هر ماه هشت یا نه تا شیفت می مونم.عصر و شب و گاهی بیست و چهارساعته.برنامه دی ماه شامل ده تا شیفت هس که شش تاش صبح و عصر،دوتاش عصر و شب و دوتا بیست و چهارساعته.من نه به نشانه اعتراض بلکه صرفا جهت خواهش زنگ زدم به کارشناس مسئول که شیفتامونو مینویسه و اون فک کرد برای دعوا زنگ زدم و شدیدا بد صحبت کرد.من گفتم میشه خواهش کنم منم از ماه بعد مثل بقیه همکارا شیفت وایسم بیشترش رو نمیتونم و اون با لحن خیلی بدی باهام حرف زد وگفت ما تعیین میکنیم چطور شیفت بدی نه خواسته شما. طوری حرف زد و منو متهم کرد که انگار من دعوا دارم و خیلی ناراحتم کرد.الان ناراحتم نه بخاطر بد صحبت کردنش،بخاطر اینکه عذاب وجدان داد بهم،من همیشه با لحن خواهش و التماس و با احترام زیاد باهاش حرف میزدم و امروز که حقمو خواستم بهش برخورده و مدام با خودم کلنجار میرم نکنه حق با من نبود نکنه لحنم بد بوده نکنه من اشتباه میکنم…

یکی نوشته بود رو دیوار اتاقم نوشتم یا درس بخون یا مجبوری برگردی ایران

منم باید بنویسم یا درس بخون یا مجبوری زیر دست همچین آدمایی کار کنی.

 

برچسب‌ها: درددل